دل سوخته
به نام خدای آسمان
آتش دلم سرد میکند ... دوزخ
این چرای گرسنه
از سوزاندن دل سوخته سیر نمیشود
صدا نمی رود از طبل بالا
مگر به عیش و نوش من رسوا
دستم نمی رود به قلم که بنویسم
پاک شدنم را
در دستانت تراشهً پاک کن میبینم
غرق تو ام
و تو طنابی در دست که میعاد گاه بوسه موریانه ها
هفت سنگ کنان
در سنگسار نبود تو ام
ای بزرگ تر از خیالم
.
.
کوج وا
دیماه 88 خورشیدی