خیانت

به نام خدای آسمان

مرد خائن چون زنی نا لایق است

همچو دلالان عشق و فاسق است

زن اگر خائن شود ٬ خوارش کنند

مرد خائن را ولی یارش کنند

گر کسی تاب تعهد را نداشت

حیف باشد نام او آدم گذاشت

چشم زن با صد امیدی سوی در

لیک محبوبش در آغوشی دگر

خنده اش با دلبر شیرین سخن

اخم و آهش قسمت بیچاره زن

مرگ تدریجی نثار آن زن است

دل شکستن هم بسان کشتن است

مرگ خائن در خیانت کم بود

چون سرشتش موجب ماتم بود

گرخدا فرموده تا صد زن رواست

آن خدا عادل نباشد٬  نا خداست

.

کورش جوادی

بیست و ششم اردیبهشت

سال ۸۸ خورشیدی

افسوس که از خیانت به ظاهر مردان ٬ به راحتی میگذریم

 .

.

.

از حضور گرم همه دوستان ممنونم

 و دست همه شمارا به گرمی میفشارم

اما نظرات برام بسیار عجیب بود

در این شعر اکثر دوستان از اصل قضیه خارج شدند

اول اینکه از نظر تکنیک شعری کمتر نظر داده شد

در ثانی بر خلاف نظر دوستان ٬ من نه قصد داشتم شعر طنز بسرایم

و نه قصد دفاع یا تخریب داشتم

من این شعر رو با درد سرودم

و برگرفته از یک حقیقته

پشیمان

به نام خدای آسمان

نمك خوردم ، نمكدان را شكستم

من آن عبدم كه دنيا را پرستم

رفته ام بي اعتنا ، در مسير قرب شيطان

منتظر ماندي كه برگردم پشيمان

حال با روي سياه ، من پشيمان آمدم

از سر تشوير و آزرم

دست من سوي تو نيست

ليك با چشمان گريان آمدم

شده ام همچون پرنده اي اسير

با تني بي جان و خسته

كنج عزلت لانه كردم

با دلي سرد و شكسته

پر و بال خستهً من را بگير

آسمان را به دلم نشان بده

زخمي گناه يك عمر منم

بار ديگر تو به من امان بده

.

.

کورش جوادی

اردیبهشت ماه

سال هشتاد و هشت خورشیدی