پشیمان
به نام خدای آسمان
نمك خوردم ، نمكدان را شكستم
من آن عبدم كه دنيا را پرستم
رفته ام بي اعتنا ، در مسير قرب شيطان
منتظر ماندي كه برگردم پشيمان
حال با روي سياه ، من پشيمان آمدم
از سر تشوير و آزرم
دست من سوي تو نيست
ليك با چشمان گريان آمدم
شده ام همچون پرنده اي اسير
با تني بي جان و خسته
كنج عزلت لانه كردم
با دلي سرد و شكسته
پر و بال خستهً من را بگير
آسمان را به دلم نشان بده
زخمي گناه يك عمر منم
بار ديگر تو به من امان بده
.
.
کورش جوادی
اردیبهشت ماه
سال هشتاد و هشت خورشیدی
+ نوشته شده در ساعت توسط کوج وا
|