به نام خدای آسمان

زاده از هر واژه اي گشته حرام

هرزگي با عشوه و ناز و خرام

دقيقه ، ثانيه ، ساعت حرامي

تپش ها بي فروغ

هر دروغي هم دروغ

جهت ها رو به سوي بي مرامي

در اين ايام تاريكي و ظلمت

تو آوردي برايم نور الفت

پاك و معصومي چو خواب كودكانه

كلامت شاعرانه

صدايت مانده در ياد

سبز رنگي همچو برگ سبز شمشاد

دلبري و عاشقي بر تو هنر نيست

گنه كار است آنكس عاشقت نيست

بي تو من معنا ندارم در دمي

تو بزرگي چون خيال آدمي

.

کورش جوادی

.

چهارشنبه

بیست و پنجم دی ماه

هزار و سیصد و هشتاد و هفت